ミ★ミبــــــازی روزگــــارミ★ミ | ||
|
من عــقـابـی بودم که نگاهِ یک مــار
سـخـت آزارم داد
بــال بگشـودم و سمتش رفتم
از زمــیــنـش کـندم
بــــه هـــوا آوردم
آخر عـمـرش بود که فـریـب چشمش، سخت جـادویــم کرد
در نوک یک قـلـه، آشیانش دادم که همین دل رحـمـی، چه بروزم آورد
عـــشـــق، جــادویــم کـــرد زهـــر خــود بـر مـن ریـخت
از نــوک قــلـه زمین افـتادم
تــــازه آمــــد یـــــادم، مـــن
عــقــابـی بـــودم بــر فــرازِ يــک کـــوه
آشـيـــانِ خــود را بــه نـــگـاهـي دادم نظرات شما عزیزان:
likeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee"
پاسخ:مرسی
ﻋﺎﺷﻘﻢ …
ﺍﻫﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﮐـﻨﺎﺭﯼ ، ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﺵ ﭘﺎﯼ ﺑﻪ ﻗﻠﺐ ﻣﻦِ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻧﻬﺎﺩﯼ ، ﺗﻮ ﮐﺠﺎ ؟ ﮐﻮﭼﻪ ﮐﺠﺎ ؟ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﯼ ﺑﺎﺯ ﮐﺠﺎ ؟ ﻣﻦ ﮐﺠﺎ ؟ ﻋﺸﻖ ﮐﺠﺎ ؟ ﻃﺎﻗﺖِ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺠﺎ ؟ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ، ﻣﻦِ ﺩﻟﺪﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﺁﻫﯽ ، ﺑﻨﺸﺴﺘﯿﻢ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﻣﻦِ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﭼﺎﻫﯽ … ﮔُﻨﻪ ﺍﺯ ﮐﯿﺴﺖ ؟ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﯼ ﺑﺎﺯ ؟ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺁﻏﺎﺯ ؟ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﺸﻢِ ﮔﻨﻪ ﮐﺎﺭ ؟ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺩﯾﺪﺍﺭ ؟ ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮔُﻨﻪِ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻭ ﻟﺤﻈﻪ ﻭ ﭼﺸﻤﺖ ، ﻫﻤﻪ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺟﺎﯼ ﺁﻥ ﯾﮏ ﺷﺐ ﻣﻬﺘﺎﺏ ، ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻨﮓ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﻡ …
به که گویم که تو منزلگه چشمان منی
به که گویم که تو گرمای دستان منی گرچه پاییز نشد همدم و همسایه ی من به که گویم که تو باران زمستان منی
کاش میشد از عطر تنت شیشه ای برای خود داشته باشم ...!
هر جا، هر گاه دلتنگت شدم ، هوایت را کردم ... آن را بزنم و غرق شوم میان رویای تنت ..
ســلامتـــے اونــــے کــہ خیلـــــے تـلاش کــــرد بخوایمش...،وقــتـــــے خــواستــیمـش رفـتـــــــــــ. . . . !
در این زمانــــــــــــه هر مجنونی صدها لیلا دارد ،
هر شیرینی در قلبــــــــ♥ـــــــــش هزار فرهاد دارد من همان لیلایـــــــــــــــــم که تنها مجنون من تویــــــــــ♥ـــــــــــی، تنها عشق و سرپناه من تویی مائده
ساعت17:48---16 دی 1393
آخر قصه ی عشق ما را همان اول لو دادند
همان جایی که گفتند: یــکــی بــود.... یــکـــی نـبــود....
آره عزیز جون
ما تو Insta پلاسیـــم چون نمیخوایم تو Pv با هر خَـــری بلاسیـــم پاسخ:آدم های آزاده دل شکسته و پر غرور ، خود را از تیررس نگاه دیگران پنهان می کنند.
ﺑﺎﺯﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ، ﺗﻮ ﺑﺮﺩﯼ …
ﺣﺎﻻ ﻧﻘﺎﺑﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﺧﺘﻢ ! پاسخ:وجود موانع ، تنهابه این معنی است که باید عزم خود را برای رسیدن به هدفهای ارزشمند، جزمتر کنید .
وفاداری ؟ خدا بیامرزتش !
صداقت ؟ یادش گرامی باد ! غیرت ؟ به احترامش چند لحظه سکوت ! معرفت ؟ یابنده پاداش می گیر پاسخ:آن کس که نداند ؛ خواست خویش را در چیزها چگونه بگمارد ؛ دست کم معنایی بر آن خواهد افزود ... و از آن ؛ این پندار زاده می شود که گاهی در آن خواست بنیاد باوری بوده است
کاش میشد وقتی اتاقت و مرتب میکنی
بهش تافــــت بزنی همونجوری بمونه :| پاسخ:تنها يك خير وجود دارد كه نام آن، دانش است و تنها يك شر وجود دارد كه نام آن، ناداني است.
گفت : بنویس
گفتم : از چی ؟ گفت : از هر چی دلت میخواهد گفتم : میترسم میترسم چون هر چه دلم خواست حسرتش بر دلم گذاشته شد نه دیگر، بس است ، از تــو نخواهم نوشت پاسخ:زیباترین حکمت دوستی ، به یاد هم بودن است ، نه در کنار هم بودن . . .
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ ﮐﻮﭼﮏ !
ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯼ ﺣﺮﻓﺖ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻫﺮ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﺑﻮﯼ ﮔﻨﺪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ می دﻫﺪ پاسخ:یک انقلابی واقعی همان جایی خدمت می کند که به او احتیاج است. bahar
ساعت7:52---20 آذر 1393
•
خیلی سخته به خاطر کسی که دوسش داری همه چیز رو از سر راهت خط بزنی بعد بفهمی خودت تو لیستی بودی که اون به خاطر یکی دیگه خطت زده
•
خیلی سخته به خاطر کسی که دوسش داری همه چیز رو از سر راهت خط بزنی بعد بفهمی خودت تو لیستی بودی که اون به خاطر یکی دیگه خطت زده پاسخ:می دانستم در لحظهای که روح بزرگ حاکم، ضربهای می زند تا تمام بشریت را به دو دسته مخالف تقسیم کند، من در کنار مردم عادی خواهم بود.
آب از سرم گذشته
فریاد می زنم دوستت دارم و تو آرام و خونسرد به ترکیدن حباب ها می خندی پاسخ:اگر تو در برابر هر بیعدالتی از خشم به لرزه می افتی؛ بدان که یکی از رفقای من هستی(یکی مثل من هستی).
دیوانگی های دلم را به دل نگیر !
دست خودش نیست طفلک باور کرده بود دروغ دوست داشتنت را
کاشکی یکی بود
که فقط با یکی بود
نه! چشمانم شور نبود
اگر که آخر کارمان ندامت شد دست هایم نمک نداشت
خوبه که بدونی
اون ستاره اى که از همه پرنور تره فقط مال تو نیست! به همه چشمک می زنه ! پاسخ:سکوت استدلالی است که معانی دیگری را به دوش میکشد
ﻣـــﺎ ﺑـﻪ ﻫـــﻢ ﻧﻤـﯿﺮﺳــﯿـﻢ !...
ﺍﻣّــﺎ . . . ﺑﻬــﺘـﺮﯾــﻦ ﻏــﺮﯾـﺒﻪ ﺍﺕ ﻣــﯿﻤـﺎﻧــﻢ ﮐـﻪ ﺗــﻮ ﺭﺍ ﻫــﻤﯿﺸـﻪ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺧــﻮﺍﻫــﺪ ﺩﺍﺷــﺖ . . .ﺩﻟــــــــــــــــــﻢ ﮔــﺮﻓﺘـﻪ ﺍﺯ ﺍﯾــﻦ ﺷـﻬــــﺮ ﮐﻪ ﺁﺩﻣﻬــﺎﯾـﺶ ،ﻫـﻤﭽــــﻮﻥ ﻫــﻮﺍﯾـﺶ ﻧـﺎﭘﺎﯾـــﺪﺍﺭﻧــﺩ . . .ﮔـﺎﻩ ﺁﻧـﻘـــﺪﺭ ﮔـــﺮﻡ ﮐــﻪ ﻧـﻔـﺴــﺖ ﻣﯿــﮕﯿــﺮﺩ .. ﮔﺎﻩ ﭼــﻨﺎﻥ ﺳـــﺮﺩ ﮐـﻪ ﺑــﺪﻧــﺖ ﻣـﯿﻠـــﺮﺯﺩ . . . !ﻣـــﻦ ﻭ ﺗــﻮ ، " ﻣــﺎ"ﻛﻪ ﻧﺸــــﺪﯾــﻢ ﻫـﯿــﭻ ،ﻣــﻦ ﻧـﯿﻤــﯽ ﺍﺯ ﺧــــﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻫــﻢ ﺑﺎﺧﺘـــﻢ .. . ! ﻫـﻨـــﻮﺯ ﻫــﻢ ﻣــﺮﺍ ﺑــﻪ ﺟـﺎﻥ " ﺗــــــــــــــﻮ" ﻗــﺴــﻢ ﻣﯿﺪﻫــﻨﺪ . . . پاسخ:به جاي آنكه به تاريكي لعنت بفرستيد يك شمع روشن كنيد
سلام
ببخشید که فضولی کردم و به وبت اومدم ..... وبت و مطالب زیباش ، بسیار عالی هستند ... بسیار زیبا هست ... عالی .... ممنون میشم به وب منم بیایی و نظر بدی پاسخ:سلام ،اتفاقا کار خوبی کردی اومدی ،ممنون لطف دارین ،اون یکی وبم لینکی و بهتون سرمیزنم / چشم میام
راهش را هم تقسیم کــــرد
رفتنش به من رسیـــــــد ! رسیـدنـش به دیگــــــری . . پاسخ:امواج خروشان سطح اقيانوس هرگز سكون و آرامش اعماق آن را بر هم نمي زند
از ی نی نی میپرسن عشق یعنی چی؟؟
میگه: عخش یعنی بزالی کسی که دوسس داری از پفکت بوخوله اما فقط توتا پاسخ:گاهي، يك نه به موقع، از صدها غم و اندوه جلوگيري ميكند. اگه یکی هست که به فکر خوشحال کردنته.. این یعنی خوشبختی به همین سادگی!!! پاسخ:از به زبان آوردن پرسشهاي نابخردانه هرگز نترسيد؛ زيرا آسانتر از ارتكاب به كارهاي نادرست و نابخردانه است. قـــدم نزن این جـــا… این شعـــر ها ، آن قدر بارانی اند که می ترســم تمام لحظه هایتـــ خیس شوند…!
بَـعـضـیـا گاوشوלּ مـیـزاב
بَـعـضـیـا פֿَـرِشـوלּ اَز رو پُـلـ رَב مـیـشِـﮧ تَـڪـلـیـفـ مـا ڪِـﮧ פֿَـرِمـوלּ رو پُـلـ زائـیـבِه چـیِـﮧ
قرمزا تو دل می گن کاشکی ما آبی می شدیم
طفلیا پشیمونن دم از استغفار می زنن بو دماغ سوخته میاد و قرمزا غیب شدن توی اخبار می شنویم دارن یه جا زار می زنن پاسخ:برای شفای تن باید روح را شفا داد.
تنهایی یعنی انقدر کسی بغلمون نکرد
که خودمون زدیم بقل !!!
من مانند هم سن و سال های خودم نیستم که هر روز یک آرزویی دارند برای آینده …
من تنها یک آرزو دارم و آن این است که شبی بخوابم و دیگر بلند نشوم تا نشنوم تا نبینم تا نشکنم تا هر روز چندین بار نمیرم … پاسخ:-اگر در قدم اول موفقیت نصیب ما می شد، سعی و عمل دیگر معنایی نداشت
اگــــــر درد را احســــاس كـــردی
**زنده ای ** امـا اگر درد (ديگران) را احســاس كردی **انسانی**
شده ام معادله چند مجهولی…!!
این روزها .. هیچ کس از هیچ راهی مرانمی فهمد…!!!
احساس را فلک نکنیم
این طِفل معصـوم چه می داند منطق چیست . . . !
ب بعضیا بایدگفت:
عزیزم من اونقدرهاهم بیکارنیسم بخواهم حالتوروبگیرم میشنم پامومیندازم روپام زمونه خودش دهنتو سرویس میکنه پاسخ:لایــــــــــک
بهم گفت کمى از حال و روزت بگو
و من سکوت کردم و سکوت کردم و سکوت کردم ، اونقدر سکوت کردم که مطمئن شدم چیزى رو از قلم ننداختم ! بعضی حرف ها را نباید زد بعضی حرف ها را نباید خورد بیچاره د♥ل چه می کشد میان این زد و خورد ! شاید برایت عجیب است این همه آرامشم ! خودمانی بگویم ؛ به آخر که برسی ، دیگر فقط نگاه میکنی . . . پاسخ:عـــــــــــالی
مـــــــــونــــــدنـــــی "" راهـــــشــــو "" بـــــَــــلــــــده ....
. . . . . . . . . . . . .رفـــــتــــــنــــــی " بــــهــــانـــــشـــــــــــه پاسخ:اگر یك روز، یك ساعت، ناگهان همه چیز بخواهد به یك چیز تبدیل شود، برترین آنها مهر ورزیدن است. پاسخ:♥
سلام اجی
خوبی؟ مچکرم از نظراتت و ببخش بابت تاخیرم پاسخ:سلام گلم مرسی ،خواهش میکنم همچنین ممنون از کامنتای زیبات ♥
تمام این شهر،
یک طرف؛ تو یک طرف.. خیالت راحت باشد، من طرف تو را به مردم این شهر نمیدهم... پاسخ:تنها آرامش و سكوت، سرچشمه ی نیروی ابدی و جاوید است
عشق یعنی آن نخستین حرفها / عشق یعنی در میان برفها
عشق یعنی یاد آن روز نخست / عشق یعنی هر چه در آن یاد توست . . پاسخ:انسان تنها موجود زنده اي است که نميخواهد آن چه را که هست بپذيرد
حســــﺎﺏ ﻭ ﮐـــﺘﺎﺏ ﺩﻧﯿـــﺎ ﺭﻭ ﮐـــﻪ ﻭﺭﻕ ﻣﯽ ﺯﺩﻡ ﺍﺯ ﻓﺮﻣــــﻮﻝ ﻋـــﺪﺍﻟﺘﺶ ﺧـــﻮﺷــــﻢ ﺍﻭﻣـــــﺪ ! ﻫـــــﺮ ﭼــــﯿﺰﯼ ﺭﻭ " ﺑﮕــــﯿﺮﯼ " ﮐﻪ ﭘﺸــﺘـﺶ "ﺁﻩ ﻭ ﺍﻟـــﺘﻤﺎﺳــﻪ" ﯾﻪ ﭼــــﯿﺰﯼ ﺭﻭ ﺑـﺎﯾﺪ " ﭘﺲ ﺑـــﺪﯼ " ﮐﻪ ﺍﺳــــﻤﺶ " ﺗﻘـــــــﺎﺻﻪ"
پاسخ:آدمی هرقدر هوشمندتر باشد، افسردگی و بطالتش بیشتر است!
زندگی فرصت پرواز بلندی ست ولی/////
قصه این است چه اندازه کبوتر باشی./////
این روزها عشق را با دست پس می زنند...
و با پا پیش می کشند ! حیف از عشق که زیر دست و پاست .. پاسخ:لایک گلم
نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد/////
که چشمهایتان ندیده .///// نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که ///// قلبتان باور نکرده .///// صادقانه زندگی کنید .///// پاسخ:قدم تازه اي برداشتن... اين چيزي است که مردم بيشتر از آن ميترسند.
بگذار همه ی زندگی ام گره ی کور بخورد …
دستهای “تــــــــــو” که باشد ملالی نیست … با نگاه “تـــــــــــو” گره از همه چیز باز میشود حتی از دل گره خورده من پاسخ:برای كسی كه آهسته و پیوسته می رود، هیچ راهی دور نیست .
ایـن روزهـا نـه مـجـالـی
بـرای دلـتـنـگـی دارم و نـه حـوصـلـه ات را.. ولـی بـا ایـن هـمـه، گـاه گـاهـی دلـم هـوای تـو را مـیکـنـد .
یه وقتایی که دلت گرفت،
ّّّبغض داری ، آروم نیستی ! دلت براش تنگ شده .... حوصله ی هیچكسو نداری ! به یاد لحظه ای بیفت که : اون همه ی بی قـراری های تو رو دید؛ اما .... چشمـاشو بست و رفت ... !!
ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻋﺮﻭﺳﮏ
ﺩﻟﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺯﺍﺭ ﺯﺍﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻪ ﺍﻣﺎ ... ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻟﺒﺎﻧﺶ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ
تو براي هميشه مي روي
ومن چه قدر كار روي سرم ريخته خاطرات زيادي براي فراموش كردن دارم. پاسخ:صاحب اراده، فقط پیش مرگ زانو می زند، و آن هم در تمام عمر، بیش از یك مرتبه نیست .
رق من و زندان بانم را میدانی ؟
زمانی که پنجره ی کوچک سلولم را می گشاید ، او تاریکی و غم می بیند ، من روشنایی و امید را ... [ پنج شنبه 6 آذر 1393برچسب:من عقابی بودم ,بر فراز یک کوه, ] [ 21:42 ] [ DUYĞU ]
|
|
[ : بازی روزگار ] [ ] |